علی عزیز دل ماعلی عزیز دل ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
زندگی شیرین مازندگی شیرین ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

♥`*•.¸علی کوچولو پسر پاییزی من ¸.•*´♥

ღ♥ فــــرزنـــــدم ...

  فـــــــرزنــــد عــــزیـــــزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است ؛   صبور باش و درکم کن... یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم... برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.. وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر! وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.. زمانی...
29 دی 1391

ღ♥ رویایی شیرین

  سلام به دوستای دوست داشتنی و مهربونم و سلام به قاصدک نازم...!!!  اربعین حسینی رو تسلیت میگم و التماس دعا دارم....     همین الان فهمیدم دوست خوبم وبلاگ کاکل زری یا نازپری مامان شده............!!!!! خدا رو شکر دوستامون یکی یکی دارن مامان میشن و منم خاله...!!       نی نی خوشگلم با اینکه فعلا هیچ تصمیمی برای دعوت کردنت نداریم و  فعلا قصد نداریم اقدام کنیم اما با این حال نمیدونم چرا هرماه منتظر اومدنت هستم....!!! این بار دلم میگفت اومدی تو دلم نمیدونم چرا همچین حسی داشتم...!! شاید چون یکی دو نفر از اقوام خواب دیده بودن که نی نی دارم !   بی حو...
13 دی 1391

ღ♥ خبرای خوب...!!!

  سلام به دوستای گلم و ســــــــــلام به قاصدک نازم....!!حالتون خوبه؟!     قاصدکم دختر عمه ام همونی که پستای قبلی بهش اشاره کردم که میخواد نی نی شو دعوت کنه.... الان بارداره خیلی خوشحالم.............!!!! اولین آزمایشش مثبت ضعیف نشون داد ولی با آزمایش های بعدی از وجود نی نی اش مطمئن شد و علی رغم میلش که نمیخواست تا سه ماهگی کسی متوجه بشه، همه فهمیدن و کلی خوشحال شدن...! با شوهرش پسر عمو دخترعمو هستن و قبل از اقدامشون کلی آزمایش دادن و حالا هفته دوازدهم هم باید بره پیش دکتر تا مطمئن بشه نی نی هیچ مشکلی نداره....   چند روز بعد از شنیدن این خبر و فردای روزی که مامان جو...
2 دی 1391

ღ♥ برگشتن مامان جون از کربلا

سلام عشق مامان...!!سلام نفسم.........!!!! دلم برای شما و نوشتن روزانه هام تنگ شده بود......!!! هرجه بیشتر سعی میکنم بیام بنویسم و فعال تر باشم کمتر نتیجه میگیرم...! دلم برای دوستام و سر زدن به اونا هم تنگ شده....!! دوستای مهربونی که وقتی نیستم بهم سر میزنن و حالمو میپرسن وفراموشم نمیکنن! ازهمشون ممنونم و به داشتنشون افتخار میکنم     این روزها بیشتر همراه بابایی ام و در کنارش.. دوست ندارم این مدتی که توی کارش تنهاست تنهاش بذارم...... خودمم این سر کار رفتن رو دوست دارم...با همه سختی هاش......! سختیش اینه که خسته و کوفته از سرکار بیای و بخوای ناهار و شام درست کنی و  به کارها...
18 آذر 1391

ღ♥ دل تنگی

  سلام به آرام جانم و فرشته ی قشنگم..... خــــوبی عـــشق مامان؟!! دلم برات پر میکشه و دوست دارم با تمام وجودم در آغوش بگیرمت......       فرارسیدن ماه محرم رو تسلیت میگم و التماس دعا دارم...... انشالله آقا امام حسین (ع)همه رو حاجت روا کنه و روز قیامت شفیع همه ما باشه...   قاصدکم ببخش اگه چند مدتیه باز کم پیدا شدم و کمتر از قبل برات می نویسم... بعد از اینکه عموجون به سفر رفته بابایی تنهاست و من صبح و عصر میرم سرکار و  به بابایی کمک میکنم...... گاهی احساس خستگی میکنم و واقعا  بابایی رو درک میکنم که سرکارش چقدر خسته میشه... بیشتر از یک هفته اس که صبحه...
26 آبان 1391

ღ♥ امیر محمد

سلام عسلک.....!خوبی؟ فدات بشم فرشته نازم.....     دیشب با دو تا از دوستام رفتیم خونه دوست بابایی که نی نی دار شدن..... وااااای  نی نی شون خیلی کوچولو  و ظریف بود اینقدر که میترسیدی بغلش کنی!   با بابایی رفتیم فروشگاه سیسمونی و یه کادو واسه نی نی خریدیم... چقدر دلم میخواست همون موقع کل مغازه رو بار  بزنم و واسه شما خرید کنم...!!! واااااااااااای چه شیرین و لذت بخشه خرید واسه نی نی!!!    هروقت که نی نی می بینم دلم هوایی میشه و در همون لحظه تصمیم میگیرم  کاش نی نی دار شیم اما به خودم نهیب میزنم میگم هــــــی دختر...!! هنوز زوده...!!هنوز آمادگیشو...
3 آبان 1391

ღ♥ مامانی کدبانو...!!!

  سلام ناز مامانی خوبی؟!قربوووونت برم من....... واااای تورو خدا نگا کن این دوتا رو چه خوووووووووووووووووووردنی ان.....!!!!!! وااااای چه تپلی................!!!!!!!دلم میخواد لپاشونو گاز گاز کنم!!!  قاصدکم منم وقی کوشولو بودم اینقدر تپلی بودما.......!!!!شایدم بیشتر....!!! بابایی خیلی نی نی تپلی دوست داره کاش تو هم به مامانت بری و تپل شی.....!!!   امروز شنیدم که خانوم دوست بابایی که یکی دوبار دیدمشون زایمان کرده و پسردار شده! این دوستم هم چون به خاطر دانشگاه همسرش یه شهر دیگه بودن و نه ما دیدیمشون و نه خودش گفته بود بارداره وقتی 6 ماهه بود فهمیدیم....!!! درست مثل دوست پست قبلم...!!...
27 مهر 1391

ღ♥ مامانی و کلی خرید!

سلام قاصدک ناز مامان خوبی؟       یکی از دوستام که همسرش هم با بابایی دوسته یه پسر کاکل زری به دنیا آورده...! بابایی دیشب خبرشو بهم داد و خوشحالم کرد... وقتی 6 ماهه باردار بود ما خبردار شدیم...!! آخه اونها به خاطر کار شوهرش یه شهر دیگه زندگی میکنن و ندیده بودیمش و خودش هم نگفته بود که بارداره...! واسه همین انتظار زیادی نکشیدیم و خیلی زود خبر فارغ شدنش رو شنیدیم!   واسه زایمانش اومدن اینجا...   هفته پیش با چند نفر دیگه از دوستامون اومدن خونه و یه گلدون قشنگ واسمون هدیه آوردن  انشالله در چند روز آینده ما هم میریم دیدن خودش و بچه اش...     &n...
24 مهر 1391

ღ♥ شهریور پر خاطره

  سلام و صد سلام به فرشته کوچولوی نازم.........! وااای که دلم یه ذره شده واست....!!! دیشب باز خوابتو دیدم مامانی......!!!! آخه قبلش با بابایی کلی در موردت حرف زدیم....!! هر دو بی تاب حضورت هستیم و دوست داریم که زودتر بیای توی زندگیمون...!!! اما با این حال  باز هم فعلا تصمیم نداریم که دعوتت کنیم.... قاصدکم من و بابایی کلی برنامه داریم که قبل از دعوت کردنت باید انجام بدیم... روز به روز هم به لیست کارهامون اضافه میشه....!!! من یکسال دیگه به خودم وقت دادم که آمادگی لازم رو برای اومدنت به دست بیارم... میدونم که زمان به سرعت سپری میشه و فرصت کمه...پس کم کم باید شروع کنم... اولین کار خو...
22 مهر 1391