ღ♥ دل تنگی
سلام به آرام جانم و فرشته ی قشنگم.....
خــــوبی عـــشق مامان؟!!
دلم برات پر میکشه و دوست دارم با تمام وجودم در آغوش بگیرمت......
فرارسیدن ماه محرم رو تسلیت میگم و التماس دعا دارم......
انشالله آقا امام حسین (ع)همه رو حاجت روا کنه و روز قیامت شفیع همه ما باشه...
قاصدکم ببخش اگه چند مدتیه باز کم پیدا شدم و کمتر از قبل برات می نویسم...
بعد از اینکه عموجون به سفر رفته بابایی تنهاست و من صبح و عصر میرم سرکار و
به بابایی کمک میکنم......
گاهی احساس خستگی میکنم و واقعا
بابایی رو درک میکنم که سرکارش چقدر خسته میشه...
بیشتر از یک هفته اس که صبحها ساعت 8 با بابایی میریم و 1 ظهر برمیگردیم
و تا نهار بخوریم و استراحت کنیم شده 3و نیم و دوباره باید حاضر شیم و
ساعت 4 سرکار باشیم و شب ساعت 9 برگردیم....!
اما همه این ساعتها رو با شوق و اشتیاق در کنار بابایی هستم و
دیدنش و در کنارش بودن نمیذاره که احساس خستگی بر من غالب بشه...
فردا ناهار خونه مامان جون دعوت هستیم....
مامان جون شنبه عازم سفر کربلاست...خوش به سعادتش....
قاصدکم دعا کن همه زائران و مسافران صحیح و سلامت برن و برگردن......
خوشحالم برای مامانم که بالاخره امام حسین(ع) طلبیدش
چون واقعا به این سفر زیارتی و معنوی نیاز داشت..
انشالله همه زوار حاجت روا بشن و مامان من هم با دست پر از زیارت برگرده...
قاصدکم مامانی امروز خیلی حالش گرفته اس.....
یه اتفاقی بین من و دوستم افتاده که باعث شده از هم ناراحت و دلگیر بشیم...
و من اصلا از این وضع راضی نیستم........
هیچ دوست ندارم کسی از دستم ناراحت باشه حتی اگر حق با خودم باشه...!
گاهی توقعات زیادی آدمها رو از هم دور میکنه...
اما من نمیدونم آیا خواسته هایی که از دوستم داشتم واقعا توقعات بی جایی بوده؟؟!!
ذهنم درگیره این موضوع شده و تا وقتی حل نشه آروم نمیشم......
دعا کن سوء تفاهم ها هرچه زودتر برطرف بشه و روابط بشه مثل قبل....
گاهی دلم خیلی هواتو میکنه....
دیشب باز خوابتو دیدم....داشتم صورتتو غرق بوسه میکردم...
چقدر شیرین و دوست داشتنی بودی....!
کاش زمان زودتر بگذره و بیای پیش مامان قاصدک نازم.......
دو تا از دوستای گلم نی نی دار شدن و واقعا براشون خوشحالم.....!!!!
وبلاگ کودک من "مامان آرزو " و وبلاگ "دونفر و نصفی "
از صمیم قلبم بهتون تبریک میگم و براتون آرزوی سلامتی
وبارداری موفق و بدون دردسری رو دارم