ღ♥ یه جمعه ی دلپذیر ♥ღ
سلام نی نی ِ نازم...! دیروز مامان جون و خاله مریم اومدن خونمون... چون آقا جون نبود و اونها تنها بودن گفتم برای ناهار بیان خونه... عصر من و بابایی و خاله مریم رفتیم توی حیاط ماشینو شستیم و کلی آب بازی کردیم....! حسابی خسته شدیم...! خاله مریمت کلاس چهارم ابتداییه...!خیلی خیلی نی نی ها رو دوست داره...! منم یه دونه آبجیشم و از وقتی ازدواج کردم حسابی دلمون برای هم تنگ میشه و میگه یا هرروز تو بیا خونه یا من میام خونتون...! اگر تو بودی که فکر کنم دیگه خونه ی ما رو ول نمیکرد و به شوق ِ تو همیشه اینجا بود...! این اولین جمعه ای بود...