ღ♥ شهریور پر خاطره
سلام و صد سلام به فرشته کوچولوی نازم.........!
وااای که دلم یه ذره شده واست....!!!
دیشب باز خوابتو دیدم مامانی......!!!!
آخه قبلش با بابایی کلی در موردت حرف زدیم....!!
هر دو بی تاب حضورت هستیم و دوست داریم که زودتر بیای توی زندگیمون...!!!
اما با این حال باز هم فعلا تصمیم نداریم که دعوتت کنیم....
قاصدکم من و بابایی کلی برنامه داریم که قبل از دعوت کردنت باید انجام بدیم...
روز به روز هم به لیست کارهامون اضافه میشه....!!!
من یکسال دیگه به خودم وقت دادم که آمادگی لازم رو برای اومدنت به دست بیارم...
میدونم که زمان به سرعت سپری میشه و فرصت کمه...پس کم کم باید شروع کنم...
اولین کار خوندن همه ی اون کتابهای در مورد کودکه که خریدیم.....
انشالله خدا کمکمون کنه....من همیشه سر جانمازم برای همه دوستام و بعد برای خودمون
از خدا فرزندان صالح و سالم میخوام و فقط و فقط از خودش میخوام توی این راه کمکمون کنه
که پدر و مادر خوبی باشیم و این لیاقت رو بهمون بده
که فرزندمون سرباز آقا امام زمان(عج) باشه.. انشالله....
مامانی نگاه کن این شکار لحظه هاست...!!
لحظه ای که دقیقا 1 سال شمسی از ازدواج من و بابایی مهربونت میگذره....!!!
ببخش که کیفیتش پایینه آخه مجبور شدم کلی حجمش رو بیارم پایین تا اپلود بشه...
قاصدکم 23 شهریور تولدم بود و اون موقع مسافرت بودیم...
عصرش با بابایی رفتیم بیرون و یه کیک دو نفره خریدیم و توی ماشین نوش جان کردیم
و بعدش هم شام...اما کادوی اصلی بابایی که در اصل یه سوپرایزه هنوز به دستم نرسیده!
30 شهریور هم تولد بابایی بود...غافلگیرش کردم....!!!
یه جشن کوچولوی دو نفره گرفتیم که حسابی خاطره شد برامون....!!!
و بابایی کلی خوشحال شد و تشکر کرد.....
همون شب تصمیم گرفتیم از سال بعد
برای مناسبت های ماه شهریور فقط یه کیک بخریم...!!
نوزدهم سالگرد ازدواجمون؛ بیست و سوم تولد من و سی ام تولد بابایی....!!!
احتمالا باید روی کیک بنویسیم : ساگرد ازدواجمون,تولدم, تولدت مبارک........!!!!
انشالله مناسبت بعدی شهریور ماه تولد تو باشه قاصدکم....!