ღ♥ دلم برات تنگ شده بود!
سلام به قاصدکم و به همه دوستای گلم...
خوب و خوش و سلامتید؟!
ببخشید اگر چند مدتیه کم پیدا شدم....
بعد از ماه رمضون کلی عروسی داشتیم و این روزها هم به همراه عروس و داماد
دعوت میشیم به مهمونی...
دلم برات یه ذره شده بود قند عسلم....
مامانی رو ببخش اگه بی وفا شد و نیومد واست بنویسه..
انشالله در آینده جبران میکنم...!
قاصدکم اگه گفتی امروز چه روزی بود؟؟؟!
امروز اولین سالگرد ازدواج من و بابایی مهربونت بود...
البته من تاریخ ازدواجمون رو توی روز شمار بالای وبلاگت
بیستم شهریور زدم ساعت 2 بامداد....
میخواستم روز شمارمون از همون ساعتی شروع بشه که من و بابایی
وارد خونه خودمون شدیم و از همون لحظه ای که
زندگی مشترکمون توی کلبه ی عشقمون آغاز شد...
انشالله همه خوشبخت و عاقبت به خیر باشن و من و بابایی هم جزوشون باشیم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی