ღ♥ روزانــه
سلام قاصدکم.......!!خوب و خوش و سلامتی؟!
معلومه که هستی!!چه جایی امن تر و خوب تر از جایی که تو هستی!!پیش خدای مهربون....!
از خدای رحمان و رحیم میخوام خودش نگهدارت باشه و هروقت موقعیت جور شد
و خدا خودش صلاح دید قاصدکو بفرسته پیش مامان و باباش........!
دیشب رفتیم خونه ی عمه بابایی......
تازه از سفر اومده و رفتیم دیدنشون واسه خیر مقدم......
البته این رفت و آمدها و از سفر اومدن ها دیگه توی فامیل یه امر خیلی عادی شده
اما خوب همین ها بهانه خوبی هستن واسه رفت و آمد و دید و بازدید....
جات خالی بود مامانی.......!!!بچه ها کلی وروجک بازی کردن ....!!!
من جای مامان و باباشون خجالت میکشیدم که خونه رو ریختن به هم....!!!
همونجا دعا کردم انشالله قاصدک ما بچه آروم و حرف گوش کن و مودبی باشه....
نه این که اونها مودب نیستن ها....!!نه خیلی هم بچه های خوب و با ادبی هستن
اما زیادی وروجک و اذیت کارن........
خدا کنه بتونیم فرزندانمو جوری تربیت کنیم که حرف گوش کن باشن...
مودب باشن طوری که همه ازشون تعریف کنن....حتما باید در این مورد کتابهایی رو مطالعه کنم...
دیشب آرام و آریا هم اومدن اونجا.....!خیلی بامزه بودن...!
نوه های عمه بابایی هستن.....اول مرداد یکساله شدن.....
دختر عمه بابایی بعد از چندین سال و بعد از تلاشهای فراوون بالاخره صاحب این دوقلوهای ناز شد!
عمه جونت میگفت انشالله خدا یه دوقلو هم به شما بده..........!!
گفتم انشااااااااالله...........!!!هم من بچه های دوقلو رو دوست دارم هم باباشون....!!!
اما واقعا نگهداری و بزرگ کردن دوقلوها خیلی سخته خیلی....!!!!
امشب افطاری طبقه پایین ،خونه مادرجون ، دعوت بودیم.....
فردا شب هم خونه یکی از دوستامون دعوتیم........
الان 7 ساله ازدواج کردن اما هنوز نی نی ندارن....میگن هنوز نی نی نمیخواییم....!!!
انشالله هرچه زودتر خدا یه نی نی ناز و تپلی بذاره تو دامنشون....
آخه همه شرایطشو دارن و حیفه فرصتها رو از دست بدن!!
نی نی نازم دنیا دنیا دوست دارم و برای لحظه ای که تو رو در آغوش بکشم دلم پر میزنه
هر چند سخته ؛ اما هنوز باید صبر کنیم