ღ♥مسافرت+خرید کتاب♥ღ
سلام به قاصدک نازم.....
خوبی مامانی؟!میدونی دلم چقدر برات تنگ شده؟!!
چند روزی نبودم مامان جونم.به یادت بودم گل نازم...
با بابایی و دوستش و خانومش رفتیم مسافرت...خیلی خوش گذشت خیلی....
سفر خیلی پرباری بود...همسفرای خوبی داشتیم...
شد بهترین یادگاری واسه من در اولین مناسبت روز زنِ زندگی مشترکمون...
از مسافرت که برگشتیم مامانی مریض شد . گلوم حسابی عفونت کرد
که با کلی آمپول و دارو خدا رو شکر برطرف شد...
توی مطب چند تا نی نی کوچولو هم بودن که سرماخورده بودن و گریه میکردن...
یهو یاد تو افتادم....اگه یه زمانی خدایی نکرده مریض بشی و بخوای بی قراری کنی
اگه یه وقت احتیاج به آمپول داشته باشی........!وااااای مامانی من اصلااااااا طاقت نداااااارم.......!!!
راستی قاصدکم واسه آمادگی برای اومدنت یک سری کتاب خریدیم...اینم عکسش :
این هم یه روز شمار کودک :
این هم کتاباییه که قبلا من و بابایی خریدیم :
...............................................................................................................
...............................................................................................................
و .............
این هم کتاب شعر دوست عزیزم عارفه جون که خیلی لذت بردم از خوندنش :
کلی کتاب خریدیم که نمیشه عکس همشو بذارم.....
من و بابایی علاقه ی زیادی به مطالعه داریم ؛ انشالله تو گل ِ نازمون هم مثل ما
کتاب خوندن و داشتن ِ یه کتابخونه ی بزرگ و قشنگ رو دوست داشته باشی....
خوب مامانی من برم به دوستا و خاله ها سر بزنم که چند وقته ازشون بی خبرم.....
مواظب خودت باش گل نازم و حسابی برای من و بابایی دعا کن...