ღ♥ چند تا عکس از علی کوچولو
سلام گل پسر مامان...!!!
الان توی خواب ِ نازی و من فرصت پیدا کردم بیام و چندتا عکس بذارم توی وبت...
امروز که سه سال و سه ماه و سه روز از زندگی من و باباییت میگذره
تو چهل و یک روزه که قدم رو چشم ما گذاشتی و خونمون رو روشن کردی...
این اولین عکس شما توی بیمارستانه گل پسرم:
قربون شکل ماهت برم که وقتی دیدمت یاد ِ خوابی افتادم که چند روز قبل از
به دنیا اومدنت دیدم....کاملا شبیه ِ همون پسری بودی که توی خواب دیدم...
...
اینجا هجده روزته و منتظریم فاطمه و زهرا و امیرحسین ,دوستات, بیان دیدنت..
....
نوزده روزته و روی تخت مامان و بابا خوابیدی اما خیلی زود بیدار شدی
....
بیست و یک روزگی...اون روز خیلی ناز و با مزه شده بودی ماشالله
....
بیست و چهار روزگی...قربون اون دستات برم که وقتی مشت میکنی
انگشت شستت از بین انگشتات میزنه بیرون!!
....
بیست و پنج روزگی....شبی که خونه دایی علی دعوت بودیم به مناسبت تولد تو...
....
بیست و شش روزته و خونه ی مادر جون مهمونی بودیم بازم به مناسبت تولد تو...
.....
.....
.....
فعلا همین چندتا عکس باشه تا سر فرصت بیام و عکسای بیشتری بذارم...