علی عزیز دل ماعلی عزیز دل ما، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
زندگی شیرین مازندگی شیرین ما، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

♥`*•.¸علی کوچولو پسر پاییزی من ¸.•*´♥

ღ♥ نتایج کنکور

  سلام و صد سلام به قاصدک جونم و دوستای گلم خوبید؟!انشالله که همیشه سالم و سلامت باشید...           قاصدکم دیروز نتایج کنکور فراگیر  اومد... من و بابایی هر دو قبول شدیم..... بابایی که به احتمال خیلی زیاد ثبت نام نمیکنه... اما من.....نمیدونم چه کار کنم...!!   نمیدونم برم یا نه....هنوز معلوم نیست... قاصدکم...شاید یکی از دلایلی که علی رغم علاقه ی شدیدی که به بچه داریم اما هنوز اقدام نمیکنیم ، همین درس خوندن باشه.... من هنوز تکلیفم با خودم معلوم نیست.... نمیدونم از آینده ام چی میخوام.......  نمیدونم برنامه ام چیه ! منی ک...
9 بهمن 1391

ღ♥ بابایی مهربون

  سلام به قاصدک ناز و دوست داشتنی خودم   خیلی خوشحالم...!بازم مثل همیشه با یه خبر  خوب اومدم...! یکی از دوستای مجازی ِمهربون  و گلم  " زهرا " مامان شده....!! خدای مهربون دو تا فرشته کوچولو گذاشته توی دلش تا بشن مونس و همدم مامان و باباشون! قاصدکم برای نی نی ها دعا کن.. آخه دوستم به خاطر سابقه سقطی که داشته باید عمل شه... دعا کن مشکلی براشون پیش نیاد...         دیشب از بابایی خواستم بیاد و پستی که گذاشتم رو بخونه.. "پست فرزندم..." گفتم بلند بخون دوست دارم منم بشنوم..... بابایی شروع کرد به خوندن و .... دیدم ساکت شد.... نگاهش کردم...
5 بهمن 1391

ღ♥ روزانه

  سلام به همه دوستای گلم و به قاصدک کوچولوی نازم......... حالتون خوبه؟!   چند شب پیش رفتیم خونه یکی از دوستامون.... امیر محمد هم اونجا بود...همونی که یکی دو ماه پیش توی یکی از پستام اشاره کردم که به دنیا اومده  و با دوستامون رفتیم دیدنش..... ماشالله توی این مدت  بزرگ شده بود...الان سه ماهشه... همون شب شک کردم که یکی از دوستام نی نی دار شده ازش پرسیدیم چیزی نگفت...... اما وقتی رفتیم خونه اس داد و گفت درست حدس زدید یه خبراییه....!!! وااای خیلی خوشحال شدم وقتی پیامشو خوندم...فردا صبح بهش زنگ زدم و تبریک گفتم.... گفت حدودا 25 روز پیش رفتم آزمایش و الان هفته نهم هستم....!!! ...
29 دی 1391

ღ♥ فــــرزنـــــدم ...

  فـــــــرزنــــد عــــزیـــــزم: آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی، اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است ؛   صبور باش و درکم کن... یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم... برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم... وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.. وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر! وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.. زمانی...
29 دی 1391

ღ♥ خدایا...

    مــــن امـــــشب                             دســــــتــها را                                              بـــرده ام بـــــالا...                                                                     ســــپردم دل به آن والا     و...
24 دی 1391

ღ♥ بادکنک

      دوستی می گفت: اگر یه روز فرزندی داشته باشم، بیشتر از هر اسباب‌ بازی دیگه‌ای     برایش بادکنک می‌خرم بازی با بادکنک خیلی چیزا رو به بچه یاد می‌ده بهش یاد می‌ده که باید بزرگ باشه اما سبک، تا بتونه بالاتر بره بهش یاد می‌ده که چیزای دوست داشتنی می‌تونن توی یه لحظه،  حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین بروند، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه و مهمتر از همه بهش یاد می‌ده که وقتی چیزی رو دوست داره نباید آنقدر بهش نزدیک بشه و بهش فشار بیاره که راه نفس کشیدنش رو ببنده، ...
20 دی 1391

ღ♥ رویایی شیرین

  سلام به دوستای دوست داشتنی و مهربونم و سلام به قاصدک نازم...!!!  اربعین حسینی رو تسلیت میگم و التماس دعا دارم....     همین الان فهمیدم دوست خوبم وبلاگ کاکل زری یا نازپری مامان شده............!!!!! خدا رو شکر دوستامون یکی یکی دارن مامان میشن و منم خاله...!!       نی نی خوشگلم با اینکه فعلا هیچ تصمیمی برای دعوت کردنت نداریم و  فعلا قصد نداریم اقدام کنیم اما با این حال نمیدونم چرا هرماه منتظر اومدنت هستم....!!! این بار دلم میگفت اومدی تو دلم نمیدونم چرا همچین حسی داشتم...!! شاید چون یکی دو نفر از اقوام خواب دیده بودن که نی نی دارم !   بی حو...
13 دی 1391

ღ♥ خبرای خوب...!!!

  سلام به دوستای گلم و ســــــــــلام به قاصدک نازم....!!حالتون خوبه؟!     قاصدکم دختر عمه ام همونی که پستای قبلی بهش اشاره کردم که میخواد نی نی شو دعوت کنه.... الان بارداره خیلی خوشحالم.............!!!! اولین آزمایشش مثبت ضعیف نشون داد ولی با آزمایش های بعدی از وجود نی نی اش مطمئن شد و علی رغم میلش که نمیخواست تا سه ماهگی کسی متوجه بشه، همه فهمیدن و کلی خوشحال شدن...! با شوهرش پسر عمو دخترعمو هستن و قبل از اقدامشون کلی آزمایش دادن و حالا هفته دوازدهم هم باید بره پیش دکتر تا مطمئن بشه نی نی هیچ مشکلی نداره....   چند روز بعد از شنیدن این خبر و فردای روزی که مامان جو...
2 دی 1391