علی عزیز دل ماعلی عزیز دل ما، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
زندگی شیرین مازندگی شیرین ما، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

♥`*•.¸علی کوچولو پسر پاییزی من ¸.•*´♥

ღ♥ بالاخره اومدم..!

  سلام عشق کوچولوی مامان.... خیلی وقته به وبت سر نزدم... یه مدت نت خراب بود...یه مدت لب تاب خراب بود.... و البته خودم هم زیاد حس و حال نوشتن نداشتم....!!!   عزیز مامان هفت ماه تمام رو به سلامتی پشت سر گزاشتیم و وارد هشتمین ماه شدیم.... انشالله که این دو ماه باقیمانده هم به خوبی سپری بشه و بیای تو بغلم....   قربونت برم هزار ماشالله نی نی خیلی خوبی هستی و  توی این چند ماه مامانی رو اذیت نکردی... خدارو شکر هیچ مشکلی توی این مدت نداشتم و  همه چیز خوب و نرمال بود  فقط از پایان ماه سوم تا اواسط ماه پنج ویارم شروع شد که البته قابل تحمل بود و برای من ...
27 مرداد 1393

ღ♥ اولین دکتر....

  سلام قاصدک مامان....!! قربونت برم فسقلی من که خدارو شکر تا الان نی نی خوبی بودی و  مامانی رو اذیت نکردی......   عزیز دل مامان دیروز اولین مراجعه ی دکتر زنان و زایمانم بود... مطب شلوغ بود و کمی معطل شدم... اما خدارو شکر دوست گلم هم همراهم بود و زمان زود گذشت....!! دکتر سونوی داخلی کرد و سن تو رو یک ماه و پنج روز تشخیص داد... و گفت خدا رو شکر همه چیز خوبه و جات درست و راحته... و یه سری آزمایش نوشت و برای دو هفته ی دیگه نوبت داد.... خیالم راحت شد...خدا رو شکر.....   راستی عشق مامان بهت نگفته بودم دوست صمیمی من که بشه خاله جون ِ شما هم بارداره ...نی نیش تقریبا بیست رو...
12 اسفند 1392

ღ♥ چهل روز!

  سلام نازنین مامان....!!! خوبی؟!جات راحته....؟!!! دوست دارم بدونم توی دلم چه تغییر و تحولاتی در حال انجامه ...!!! کاش میشد آدم درونشو ببینه.... بابایی اصرار داره چند روزی برم خونه مامانم و اونجا استراحت کنم اما من قبول نمیکنم.... کاش مامانم پیشم بود...... دیروز و امروز سر کار نرفتم و همش خونه بودم حسابی حوصلم سر رفته.... وقتی به این فکر میکنم تا چند وقته دیگه صدای گریه و خنده ات توی خونه می پیچه و خونه رو از سوت و کور بودن در میاری قند تو دلم اب میشه....!!!   عشق مامان امروز چهلمین روز از بارداریمو گذروندم.......... به حساب تقویم خودم الان هفته ششم هستیم.... اما هنوز نمیدونم دقی...
7 اسفند 1392

ღ♥ کوچولوی ناز من

  سلام عشق مامان خوبی؟! عزیزممممم هنوزم باورم نمیشه اومدی توی دلم....!! با اینکه ماههاست دعا میکردم که زود بیای پیشمون اما واقعا با اومدنت غافلگیر شدم...!! این روز ها در همه حال خدا رو شکر میکنم برای داشتنت.... از خدا میخوام که باهام بمونی و تنهام نذاری... این روزها این فکر خیلی اذیتم میکنه...!! میترسم خدای نکرده زبونم لال دور از جونت رفیق نیمه راه بشی.......... خیلی نفخ دارم...  زیر دلم درد میکنه......و کمرم...... سعی میکنم بیشتر استراحت کنم... دستمو میذارم روی شکمم و برای سلامتیت آیة الکرسی میخونم... بابایی هم این کارو میکنه...... امروز شروع کردم به خوندن قرآن.... انشالله بت...
3 اسفند 1392

ღ♥ اومدم با یه خبر خوب...!!

  سلام دوستای گلم خوبین؟! سلام نی نی ناز و دوست داشتنی من........!!!!     وایییی باورم نمیشه....!! من مامان شدم....!!! نی نی نازم از آسمونا فرود اومد به دل مامانش...!! الهی قربونت برم فسقلی من....!!!   پنج شنبه هفته پیش بی بی چک دو خط رو نشونم داد که منو تا اسمونا برد...!! امروز من و بابایی رفتیم آزمایش خون دادم و بعد یک ساعت جواب مثبت رو گرفتیم وااااییی بغضم گرفت و اشکام سرازیر شدن...!!! یه عکس یادگاری دو نفره در حالیکه جواب ازمایش دستمونه مقابل آزمایشگاه انداختیم...   بعد از گذاشتن بی بی چک و فهمیدن اینکه تو اومدی و قبل از اینکه برم آزمایش با بابایی قر...
29 بهمن 1392

ღ♥ دوست دارم عشقم :*

  سلام خوشگل مامان ....!!! خوبی عشقم؟!! یهو دلم هوس کرد بیام برات بنویسم... چقدر زمان زود میگذره آبان هم تموم شد بدون ِ اینکه حرفامو اینجا ثبت کنم.... عزیز مامان یکم سرم خلوت بشه قول میدم دوباره فعال بشم و بیام برات بنویسم..... دومین شمارش معکوس شروع شد...!! راضیم به رضای خدا......... ...
30 آبان 1392

ღ♥ چقدر زود گذشت!

  سلام قاصدک نازنینم خوبی؟! حوصله پست گذاشتن ندارم.......... فقط  اومدم بهت  بگم خیلی دوست داشتم  خبر اومدنتو امشب به همه میدادیم... امشب دومین سالگرد ازدواج من و بابائیه...!!! به همین زودی دو سال گذشت و از فردا وارد سومین سال با هم بودنمون میشیم...!!! خدا نخواست که تو بیای و الان فکر میکنیم شاید واقعا زود بوده برای دعوت کردنت! واسه همین تا اطلاع ثانوی باید دوری همو تحمل کنیم عشقم.... ...
19 شهريور 1392